با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Mail

meɪl meɪl meɪl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    mailed
  • شکل سوم:

    mailed
  • سوم شخص مفرد:

    mails
  • وجه وصفی حال:

    mailing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable A2
زره، جوشن، پست
- air mail
- پست هوایی
noun
چاپار، نامه‌رسان، پستی
- The five o'clock train was today's last mail.
- قطار ساعت پنج آخرین وسیله‌ی نامه‌رسانی امروز بود.
- morning mail
- نامه‌رسانی بامدادی
- Mail is not delivered on holidays.
- مرسولات پستی در ایام تعطیل توزیع نمی‌شود.
- They inspected the officers' mail.
- نامه‌های پستی افسران را تفتیش می‌کردند.
- I haven't opened my mail yet.
- هنوز نامه‌های پستی خود را باز نکرده‌ام.
noun
(انگلیس) وسیله‌ی نامه رسانی، مراسلات پستی، نامه‌ی پستی، بسته‌ی پستی، نامه‌های ارسالی یا رسیده
verb - transitive
با پست فرستادن، پست کردن
- The letter is in the mail and he will get it tomorrow.
- نامه پست شده است و فردا به دستش خواهد رسید.
- I mailed her a birthday card.
- یک کارت تولد برایش پست کردم.
- This letter was mailed two weeks ago.
- این نامه دو هفته پیش پست شده بود.
verb - transitive
زره‌دار کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mail

  1. noun written correspondence; system for sending correspondence
    Synonyms: air mail, communication, junk mail, letter, package, parcel, post, postal service, postcard, post office
    Antonyms: conversation
  2. verb send through the postal system
    Synonyms: dispatch, drop, express, forward, post, send by mail, transmit

Collocations

  • by mail

    با پست، از طریق پست

  • in the mail

    در پست

  • surface mail

    پست زمینی و دریایی (در برابر: پست هوایی)

ارجاع به لغت mail

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mail» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mail

لغات نزدیک mail

پیشنهاد بهبود معانی