با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Mailbox

ˈmeɪlbɑːks ˈmeɪlbɒks
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
صندوق پست
- He placed the package carefully inside the mailbox.
- بسته را با احتیاط داخل صندوق پست گذاشت.
- I walked down the street to check my mailbox and was pleased to find a letter from an old friend.
- به سر خیابان رفتم تا صندوق پست خودم را بررسی کنم. از پیدا کردن نامه‌ای از دوست قدیمی خوشحال شدم.
noun countable
کامپیوتر صندوق پستی، نامه‌دان
- My mailbox is constantly filling up with spam emails.
- صندوق پستی من دائماً با ایمیل‌های اسپم پر می‌شود.
- I have too many unread emails in my mailbox, I need to organize them.
- رایانامه‌های خوانده‌نشده‌ی زیادی در نامه‌دان خودم دارم، باید آن‌ها را سازماندهی کنم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mailbox

  1. noun A private box for delivery of mail
    Synonyms: letter box, postbox

ارجاع به لغت mailbox

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mailbox» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mailbox

لغات نزدیک mailbox

پیشنهاد بهبود معانی