امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Makeshift

ˈmeɪkʃɪft ˈmeɪkʃɪft
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    makeshifts

معنی‌ها و نمونه‌جمله

noun adjective
موقت، بدلی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
noun adjective
چاره، وسیله، چاره موقتی، آدم رذل
- a makeshift bridge
- پل موقتی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد makeshift

  1. adjective temporary
    Synonyms:
    alternative Band-Aid expedient hit-or-miss make-do provisional quick-and-dirty slapdash stopgap substitute temp throwaway
    Antonyms:
    complete finished permanent ready
  1. noun temporary help
    Synonyms:
    expediency expedient last resort pis aller recourse refuge replacement resort resource shift stopgap substitute
    Antonyms:
    permanent

ارجاع به لغت makeshift

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «makeshift» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/makeshift

لغات نزدیک makeshift

پیشنهاد بهبود معانی