امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Mammock

American: ˈmæmək British: ˈmæmək
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun verb - transitive
پاره، ذره، ریزه، قراضه، دم قیچی، برش، ریزه کردن، قطعه کردن، از دم قیچی رد کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت mammock

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mammock» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mammock

لغات نزدیک mammock

پیشنهاد بهبود معانی