امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Mangle

ˈmæŋɡl ˈmæŋɡl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    mangled
  • شکل سوم:

    mangled
  • سوم‌شخص مفرد:

    mangles
  • وجه وصفی حال:

    mangling

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive
(پارچه بافی) دستگاه پرس، له کردن، بریدن، پاره کردن، خرد کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Lions attacked him, and we pulled his mangled body out of the cage.
- شیران به او حمله کردند و ما جسد ازهم‌دریده‌ی او را از قفس بیرون کشیدیم.
- Sharp rocks had mangled the feet of the animals.
- سنگ‌های تیز پای حیوانات را مجروح کرده بود.
- to mangle a text
- متنی را دستکاری کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mangle

  1. verb mutilate, deform
    Synonyms:
    batter break bruise butcher carve contort crush cut damage deface destroy disfigure distort flay hack hash impair injure lacerate maim mar maul rend ruin separate slash slay slice slit spoil tear wound wreck
    Antonyms:
    cure heal help preserve

ارجاع به لغت mangle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mangle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mangle

لغات نزدیک mangle

پیشنهاد بهبود معانی