با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Manifold

ˈmænəfoʊld ˈmænəfəʊld
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adjective
چند تا، چند برابر، بسیار، زیاد، متعدد، گوناگونی، متنوع کردن، چندبرابر کردن
- his manifold wisdom
- خردمندی همه جانبه‌ی او
- manifold industries
- صنایع گوناگون
- The consequences of this event were manifold.
- پیامدهای این رویداد متعدد بود.
- manifold duties
- وظایف متعدد
- A manifold villain.
- آدمی که از چندین نظر رذل است (رذل تمام و کمال).
- a manifold liar
- دروغگوی به تمام معنی
- to manifold a letter with carbon paper
- نامه‌ای را با کاغذ کاربن کپی کردن
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد manifold

  1. adjective abundant, many
    Synonyms: assorted, complex, copious, different, diverse, diversified, diversiform, multifarious, multifold, multiform, multiple, multiplied, multitudinous, multivarious, numerous, sundry, varied, various
    Antonyms: one, single, sole

ارجاع به لغت manifold

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «manifold» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/manifold

لغات نزدیک manifold

پیشنهاد بهبود معانی