با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Mar

mɑːr mɑː
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    marred
  • شکل سوم:

    marred
  • سوم شخص مفرد:

    mars
  • وجه وصفی حال:

    marring

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb
آسیب رساندن، زیان رساندن، معیوب کردن، ناقص کردن،بی‌اندام کردن، صدمه زدن، آسیب
- A big scar marred the beauty of her face.
- جای یک زخم بزرگ، زیبایی صورت او را عیب‌دار کرده بود.
- The beauty of the coastal road is marred by commercial signs.
- تابلوهای تبلیغاتی، زیبایی جاده‌ی کرانه را مخدوش می‌کند.
- to mar somebody's enjoyment
- عیش کسی را منقص کردن
- Spelling errors mar the text.
- اشتباهات املایی متن را معیوب می‌کند.
abbreviation
تقویم ماه مارس، ماه مارچ، سومین ماه میلادی (با M بزرگ) (Mar مخفف لغت March است.)
- Our vacation starts on Mar 10.
- تعطیلات ما از ۱۰ مارس شروع می‌شود.
- We're planning to trip to Europe in Mar to see the cherry blossoms.
- ما قصد داریم در ماه مارس به اروپا سفر کنیم تا شکوفه‌های گیلاس را ببینیم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mar

  1. verb hurt, damage
    Synonyms: bend, blemish, blight, blot, break, bruise, deface, deform, detract, ding, disfigure, foul up, harm, impair, injure, louse up, maim, mangle, mess up, mutilate, queer, rough up, ruin, scar, scratch, shake up, spoil, stain, sully, taint, tarnish, tweak, vitiate, warp, wreck
    Antonyms: aid, heal, help

ارجاع به لغت mar

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mar» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mar

لغات نزدیک mar

پیشنهاد بهبود معانی