با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Marketable

ˈmɑːr ˈmɑːkətəbl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
قابل‌فروش، قابل‌عرضه در بازار
- marketable securities
- اوراق بهادار قابل خرید و فروش
- Furcoats are not marketable in tropical areas.
- در نواحی حاره‌ای پالتو خز خریدار ندارد.
- the marketable value of old Tabriz rugs
- ارزش خرید و فروش فرش‌های قدیمی تبریز
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد marketable

  1. adjective easily sold; in demand
    Synonyms: bankable, commercial, fit, for sale, good, hot, merchandisable, merchantable, profitable, salable, sellable, selling, sought after, sound, trafficable, vendible, wanted
    Antonyms: unmarketable

لغات هم‌خانواده marketable

ارجاع به لغت marketable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «marketable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/marketable

لغات نزدیک marketable

پیشنهاد بهبود معانی