امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Maturity

məˈtʊrət̬i məˈtʃʊərəti
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    maturities

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
بلوغ، کمال، رسیدگی، سررسید، پختگی، بالیدگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- As parents, it is important to encourage our children to develop emotional maturity.
- مهم است که به عنوان والدین فرزندانمان را تشویق کنیم که به بلوغ احساسی برسند.
- The maturity of the young boy was evident in his responsible behavior.
- بلوغ پسر جوان از رفتار پرمسئولیتش مشخص بود.
- He reached maturity.
- او به بلوغ رسید.
- maturity of grains
- رسیدگی غلات
- the maturity of his judgement
- پختگی قضاوت او
- These bonds will reach maturity in ten years.
- سررسید این اوراق قرضه ده سال دیگر است.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد maturity

  1. noun adulthood, full growth
    Synonyms:
    ability advancement capability civilization completion cultivation development experience fitness full bloom fullness majority manhood maturation matureness maturescence mellowness mentality perfection postpubescence prime prime of life readiness ripeness sophistication wisdom womanhood
    Antonyms:
    childhood minority youth

لغات هم‌خانواده maturity

  • noun
    maturity

ارجاع به لغت maturity

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «maturity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/maturity

لغات نزدیک maturity

پیشنهاد بهبود معانی