با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

May

meɪ meɪ meɪ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    might
  • شکل سوم:

    might
  • شکل جمع:

    may

توضیحات

همچنین در معنای چهارم می‌توان از may blossom به‌جای may استفاده کرد.

همچنین در معنای هفتم می‌توان از maiden به‌جای may استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

auxiliary verb A2
احتمال داشتن، ممکن بودن، شاید (بیانگر امکان و احتمال)
- It may rain.
- احتمال دارد باران ببارد.
- He may be ill.
- ممکن است بیمار باشد.
- They may never come.
- ممکن است هرگز نیایند.
auxiliary verb formal B1
توانستن، اجازه داشتن (بیانگر اجازه و درخواست)
- You may go.
- شما می‌توانید بروید.
- May I smoke here?
- آیا در اینجا می‌توانم سیگار بکشم؟
- No, you may not.
- نه، اجازه نداری.
- May I ask why?
- آیا می‌توانم بپرسم چرا؟
auxiliary verb formal
باشد که، امید است (که)، آرزو کردن (که)، (ای) کاش (بیانگر آرزو و امید)
- May your dreams come true.
- باشد که رویاهایتان محقق شود.
- May the coming year bring you joy, success, and endless opportunities.
- امید است سال آینده برای شما شادی، موفقیت و فرصت‌های بی‌پایان به همراه داشته باشد.
noun uncountable
گیاه‌شناسی گل ولیک
- The may attracted bees.
- گل ولیک زنبورها را جذب کرد.
- The scent of the may filled the air.
- رایحه‌ی گل ولیک اتاق را پر کرد.
noun countable uncountable A1
تقویم (May) ماه مِه، ماه مِی، پنجمین ماه سال میلادی
- My birthday falls in May.
- سالروز تولد من در ماه می است.
- Graduation ceremonies are often held in May.
- جشن‌های فارغ‌التحصیلی اغلب در ماه مه برگزار می‌شوند.
auxiliary verb
حقوق بایستی، باید
- The defendant may file a response within 30 days of receiving the court order.
- متهم بایستی ظرف سی روز پس‌از دریافت حکم دادگاه پاسخ خود را ارائه کند.
- All witnesses may be subpoenaed to testify at the trial.
- همه‌ی شهود را باید برای شهادت در دادگاه احضار کرد.
noun countable
دختر باکره، دوشیزه، دختر ازدواج‌نکرده
- The may danced gracefully in the moonlight.
- دوشیزه به‌زیبایی زیر نور ماه می‌رقصید.
- The may gathered flowers for the annual festival.
- دوشیزه برای عید سالانه گل جمع می‌کرد.
noun countable
قدیمی بهار عمر، جوانی، عنفوان جوانی، دوران شکوفایی
- His success as an artist flourished in his may, when creativity flowed freely.
- موفقیت او به‌عنوان یک هنرمند، در جوانی شکوفا شد؛ زمانی که خلاقیت آزادانه جریان داشت.
- In her may, she traveled the world, seeking adventure and personal growth.
- در عنفوان جوانی‌اش، به جهان سفر کرد و به‌دنبال ماجراجویی و رشد شخصی بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد may

  1. noun Thorny Eurasian shrub of small tree having dense clusters of white to scarlet flowers followed by deep red berries; established as an escape in eastern North America
    Synonyms: spring month, opening of the fishing season, whitethorn, garden month, English hawthorn, fifth month, Crataegus laevigata, Crataegus oxycantha
  2. verb Grant permission
    Synonyms: can, be permitted, be allowed, allowed, be privileged to, hawthorn, likelihood, be authorized, might, must, be at liberty to, permitted, possible, shrub, wish
  3. verb Concede possibility
    Synonyms: will, should, shall, be going to, be conceivable, be possible, be credible, be practicable, be within reach, be obtainable

Collocations

Idioms

ارجاع به لغت may

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «may» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/may

لغات نزدیک may

پیشنهاد بهبود معانی