امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Mediator

ˈmiːdieɪt̬ər ˈmiːdieɪtə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    mediators

معنی

noun
میانجی، دلال

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mediator

  1. noun person who negotiates agreement
    Synonyms:
    advocate arbiter arbitrator broker conciliator fixer go-between interagent interceder intermediary intermediator judge medium middle person moderator negotiator peacemaker ref referee rent-a-judge troubleshooter umpire
    Antonyms:
    arguer fighter

لغات هم‌خانواده mediator

ارجاع به لغت mediator

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mediator» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mediator

لغات نزدیک mediator

پیشنهاد بهبود معانی