با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Mere

mɪr mɪə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت عالی:

    merest

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
صرف، محض، خالی، تنها، انحصاری، فقط
- mere will
- اراده‌ی صرف
- mere excuse
- بهانه‌ی محض
- mere genius
- نبوغ محض
noun countable
انگلیسی بریتانیایی دریاچه، آب راکد، برکه، استخر، مرداب
- He is a mere servant.
- او یک نوکر بیش نیست.
- The mere was surrounded by tall pine trees.
- برکه توسط درختان بلند کاج محصور شده بود.
- The children enjoyed swimming in the mere.
- کودکان از شنا در دریاچه لذت بردند.
- The merest mention of her husband's name upset her.
- کمترین اشاره به نام شوهرش او را ناراحت می‌کرد.
- The mere thought of his death makes me tremble.
- حتی فکر مرگ او هم مرا به لرزه در می‌آورد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mere

  1. adjective nothing more; absolute
    Synonyms: bald, bare, blunt, common, complete, entire, insignificant, little, minor, plain, poor, pure, pure and simple, sheer, simple, small, stark, unadorned, unadulterated, unmitigated, unmixed, utter, very

Collocations

  • the merest

    کم‌ترین، کوچک‌ترین

ارجاع به لغت mere

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mere» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mere

لغات نزدیک mere

پیشنهاد بهبود معانی