با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Microscopic

ˌmaɪkrəˈskɑːpɪk ˌmaɪkrəˈskɒpɪk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more microscopic
  • صفت عالی:

    most microscopic

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
وابسته به میکروسکوپ، بسیار کوچک، ذره‌بینی
- microscopic particles
- ذرات میکروسکوپی
- microscopic plants
- گیاهان میکروسکوپی، گیاهان بسیار ریز
- a microscopic dog
- یک سگ ریزه‌میزه
- Her monthly salary is still pretty microscopic.
- حقوق ماهانه‌ی او هنوز بسیار ناچیز است.
- microscopic accuracy
- دقت موشکافانه
- the microscopic eyes of Isfahani craftsmen
- چشمان تیزبین صنعت‌گران اصفهان
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد microscopic

  1. adjective tiny, almost undetectable
    Synonyms: atomic, diminutive, imperceptible, infinitesimal, invisible, little, minuscule, minute, negligible, teeny, wee
    Antonyms: big, huge, large, macroscopic

ارجاع به لغت microscopic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «microscopic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/microscopic

لغات نزدیک microscopic

پیشنهاد بهبود معانی