با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Mid

mɪd mɪd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

preposition
ادبی قدیمی وسطِ، میانِ
- The travelers set up camp in the mid of the dense forest.
- مسافران در وسطِ جنگل انبوه اردو زدند.
- She found herself lost in the mid of the bustling city streets.
- او خود را در میان خیابان‌های شلوغ شهر گم کرده بود.
adjective prefix
نیمه‌ی، وسطِ، میانه‌ی، اواسط
- The mid-summer sun was scorching hot.
- آفتاب نیمه‌ی تابستان سوزان بود.
- mid-afternoon
- میانه‌ی بعدازظهر
- Mid-March is a busy time for college students due to midterm exams.
- اواسط مارس به دلیل امتحانات میان‌ترم زمان شلوغی برای دانشجویان است.
adjective
میانی، وسطی
- the mid finger
- انگشت میانی
- midrib
- رگ‌برگ میانی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mid

  1. adjective At, in, near, or being the center
    Synonyms: center, central, medial, median, middle
  2. adjective Not extreme
    Synonyms: intermediate, medial, median, middle, intervening, central, mean, middle-of-the-road, midway

ارجاع به لغت mid

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mid» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mid

لغات نزدیک mid

پیشنهاد بهبود معانی