با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Middle-sized

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
دارای اندازه‌ی متوسط، متوسط
- He chose a middle-sized suitcase for his trip.
- او یک چمدان سایز متوسط را برای سفر خود انتخاب کرد.
- The middle-sized car was just right for their family of four.
- این ماشین سایز متوسط برای خانواده‌ی چهارنفره‌ی آن‌ها مناسب بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد middle-sized

  1. adjective
    Synonyms: fair-sized, moderate-sized, average, normal, ordinary, so-so, indifferent, in-between, fair-to-middling

ارجاع به لغت middle-sized

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «middle-sized» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/middle-sized

لغات نزدیک middle-sized

پیشنهاد بهبود معانی