با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Midi

ˈmɪdi ˈmɪdi ˈmɪdi ˈmɪdi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
پوشاننده‌ی قسمتی از ساق پا
- a midi skirt
- یک دامن تا ساق پا
- a midi dress
- یک لباس تا ساق پا
adjective
انگلیسی بریتانیایی سایز متوسط
- I wore a midi dress to the party.
- من یک لباس با اندازه‌ی متوسط برای مهمانی پوشیده بودم.
- She bought a midi skirt for the summer.
- او یک دامن با اندازه‌ی متوسط برای تابستان خرید.
noun countable
لباس میدی (پیراهن زنانه با دامن متوسط)
- She wore a beautiful midi to the party.
- او یک پیراهن میدی زیبا در مهمانی پوشیده بود.
- I hid my legs behind midi.
- پاهایم را پشت پیراهن میدی پنهان کردم.
abbreviation noun
موسیقی میدی (رابط دیجیتالی سازهای موسیقی)
- He used a midi controller to create electronic music.
- او از یک کنترلگر میدی برای ساخت موسیقی الکترونیک استفاده کرد.
- The midi cables connected the drum machine to the mixer.
- کابل‌های میدی، دستگاه درام را به میکسر متصل می‌کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد midi

  1. noun A standard protocol for communication between electronic musical instruments and computers
    Synonyms: musical instrument digital interface
  2. adjective Used of women's clothing having a hemline at mid-calf
    Antonyms: mini, maxi

ارجاع به لغت midi

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «midi» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/midi

لغات نزدیک midi

پیشنهاد بهبود معانی