با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Milady

mɪˈleɪdi mɪˈleɪdi
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

همچنین miladi نیز نوشته می‌شود ولی حالت نوشتار milady رایج است.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
انگلیسی بریتانیایی زن اشرافی، زن نجیب‌زاده
- The milady's carriage arrived at the ballroom.
- کالسکه‌ی علیامخدره به سالن رقص رسید.
- The miladi's family was known for their wealth and prestige
- خانواده‌ی آن بانوی اشرافی به ثروت و اعتبار خود مشهور بودند.
noun countable
زن خوش‌پوش، زن شیک‌پوش (مطابق مد روز)
- Milady's wardrobe was the envy of all her friends.
- همه دوستان آن زن خوش‌پوش به لباس او حسادت می‌کردند.
- The boutique catered to the needs of fashionable miladies looking for unique and trendy outfits.
- این بوتیک نیازهای خانم‌های شیک‌پوشی -که به‌دنبال لباس‌های منحصر‌به‌فرد و ترند بودند- برآورده می‌کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت milady

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «milady» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/milady

لغات نزدیک milady

پیشنهاد بهبود معانی