امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Milling

American: ˈmɪlɪŋ British: ˈmɪlɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    milled
  • شکل سوم:

    milled
  • سوم‌شخص مفرد:

    mills

معنی

noun
جنب‌وجوش، عمل آسیاب کردن، آرد‌سازی، زنجیره سکه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد milling

  1. verb To break up into tiny particles
    Synonyms:
    pulverizing powdering grinding granulating transforming thrashing shaping crushing roaming polishing finishing fighting dressing boxing braying beating

ارجاع به لغت milling

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «milling» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/milling

لغات نزدیک milling

پیشنهاد بهبود معانی