امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Miry

    ˈmaɪəri ˈmaɪəri
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی

    adjective
    لجنی، آلوده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد miry

    1. adjective Of, relating to, or covered with slime
      Synonyms:
      mucky oozy slimy sludgy slushy
    1. adjective Containing dirt
      Synonyms:
      grimy
    1. adjective Covered or soiled with mud
      Synonyms:
      muddy boggy marshy mucky quaggy sloppy sloughy soggy squashy swampy waterlogged

    ارجاع به لغت miry

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «miry» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/miry

    لغات نزدیک miry

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    tie sheep horse road fish bucket chip can leg ice skiing bullet square back board bush gold return