با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Miser

ˈmaɪzər ˈmaɪzə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    misers

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
آدم خسیس
- he said: "a miser's greedy eyes will be filled either by contentment or by grave-dust"
- گفت: «چشم تنگ دنیادوست را یا قناعت پرکند یا خاک گور»
- The miser starved his children and hoarded money.
- آن خسیس بچه‌های خود را گرسنگی می‌داد و پول تلنبار می‌کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد miser

  1. noun person who hoards money, possessions
    Synonyms: cheapskate, churl, harpy, hoarder, moneygrubber, penny-pincher, pinchfist, pinchpenny, Scrooge, stiff, tightwad
    Antonyms: spender, spendthrift, waster, wastrel

ارجاع به لغت miser

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «miser» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/miser

لغات نزدیک miser

پیشنهاد بهبود معانی