امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Missile

ˈmɪsl ˈmɪsaɪl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    missiles

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C2
اسلحه پرتاب‌کردنی، گلوله، موشک، پرتابه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The spectators threw bottles and other missiles at the players.
- تماشاچیان بطری و پرتابه‌های دیگر به سوی بازیکنان می‌انداختند.
- a nuclear missile
- موشک اتمی
- a missile base
- پایگاه موشک
- missile launcher
- موشک انداز
- missile defences around Tehran
- پدافند موشکی در اطراف تهران
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد missile

  1. noun projectile weapon
    Synonyms:
    ammunition arrow bat bird bolt bomb bullet cartridge dart MX pellet projectile rocket shot stealth trajectile

ارجاع به لغت missile

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «missile» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/missile

لغات نزدیک missile

پیشنهاد بهبود معانی