امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Modular

ˈmɑːdʒələr ˈmɒdjələ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
دارای قطعات جداشدنی، دارای قطعات مجزا، قطعاتی، قطعه‌ای (کمد و میز و ساختمان و غیره)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- I do not like modular furniture.
- مبل و صندلی دارای قطعات مجزا را نمی‌پسندم.
- modular homes
- خانه‌های دارای قطعات جداشدنی
adjective
پودمانی (دانشگاه)
- The modular curriculum at the college allows students to choose from a variety of units to complete their degree.
- برنامه‌ی درسی پودمانی در کالج به دانشجویان این امکان را می‌دهد که از بین واحدهای مختلف برای تکمیل مدرک خود انتخاب کنند.
- The university offers a modular program for students who want to customize their course.
- این دانشگاه برنامه‌ی پودمانی برای دانشجویانی که می‌خواهند درس خود را شخصی‌سازی کنند، ارائه می‌دهد.
adjective
پیمانه‌ای، مدولار، مدولی، بخش‌بخش
- The modular nature of the project made it easy to divide the work among different teams and complete it in a timely manner.
- ماهیت بخش‌بخش پروژه، تقسیم کار بین تیم‌های مختلف و تکمیل به‌موقع آن را آسان می‌کرد.
- The modular approach to software development enables faster and more efficient updates and improvements.
- رویکرد مدولی برای توسعه نرم‌افزار امکان به‌روزرسانی و بهبود سریع‌تر و کارآمدتر را فراهم می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت modular

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «modular» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/modular

لغات نزدیک modular

پیشنهاد بهبود معانی