با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Molasses

məˈlæsɪz məˈlæsɪz
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
ملاس، شیره‌ی قند، شیره‌ی نیشکر، شیره‌ی چغندر
- You may find it easier to measure the molasses and syrup in tablespoons.
- ممکن است اندازه‌گیری ملاس و شربت در قاشق غذاخوری آسان‌تر باشد.
- The recipe called for a cup of molasses.
- دستورالعمل یک فنجان ملاس را می‌خواست.
noun uncountable
اَفشُره، عصاره، شیره‌ی میوه
- Sugar, honey and molasses can help to soothe a sore throat.
- شکر، عسل و افشره می‌توانند به تسکین گلودرد کمک کنند.
- The thick molasses coated the pancakes perfectly.
- عصاره‌ی غلیظ روی پنکیک‌ها را کاملا پوشانده است.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت molasses

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «molasses» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/molasses

لغات نزدیک molasses

پیشنهاد بهبود معانی