امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Molest

məˈlest məˈlest
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    molested
  • شکل سوم:

    molested
  • سوم‌شخص مفرد:

    molests
  • وجه وصفی حال:

    molesting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
آزار رساندن، معترض شدن، تجاوز کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- She wrote her diary behind closed doors so that her brothers would not molest her.
- خاطرات خود را در اتاق دربسته می‌نوشت تا برادرانش مزاحمش نشوند.
- He was arrested for being drunk and molesting a woman.
- او را به‌دلیل مستی و دست‌یازی به یک زن توقیف کردند.
- Child molestation is a serious crime.
- تجاوز جنسی به کودکان یک جنایت بزرگ است.
- The criminal molested a child in the washroom of a movie house.
- جنایتکار در مستراح سینما کودکی را مورد تجاوز قرار داد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد molest

  1. verb physically abuse
    Synonyms:
    accost assail attack disorganize displace disturb encroach fondle harm hinder hurt illtreat injure interfere intrude maltreat meddle misuse rape
    Antonyms:
    be careful guard protect
  1. verb bother, annoy
    Synonyms:
    abuse afflict badger bait bedevil beset break in bug confuse discommode discompose disquiet disturb encroach frighten harass harry heckle hector interrupt intrude irk irritate obtrude persecute perturb pester plague pother pursue scare tease terrify torment trouble upset vex worry
    Antonyms:
    assist cheer make happy please

ارجاع به لغت molest

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «molest» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/molest

لغات نزدیک molest

پیشنهاد بهبود معانی