با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Monastery

ˈmɑːnəsteri ˈmɒnəstri
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    monasteries

معنی

noun
صومعه، خانقاه راهبان، دیر، رهبانگاه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد monastery

  1. noun place where monks live
    Synonyms: abbey, cloister, friary, house, lamasery, priory, religious community

ارجاع به لغت monastery

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «monastery» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/monastery

لغات نزدیک monastery

پیشنهاد بهبود معانی