با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Monopod

ˈmɑnəˌpɑd ˈmɒnəˌpɒd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
مونوپاد، تک‌پایه (وسیله‌ای برای قرار دادن گوشی بر روی آن برای گرفتن عکس)
- The photographer used a monopod to stabilize his camera.
- عکاس از یک مونوپاد برای تثبیت دوربین خود استفاده کرد.
- I need to buy a new monopod for my upcoming photography trip.
- برای سفر عکاسی‌ام باید یک تک‌پایه‌ی جدید بخرم.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت monopod

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «monopod» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/monopod

لغات نزدیک monopod

پیشنهاد بهبود معانی