با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Monsoon

mɑːnˈsuːn mɒnˈsuːn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    monsoons

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
آب و هوا موسم باران، فصل مونسون، فصل مانسون (فصل باران شدید در طول تابستان در کشورهای گرم آسیایی)
- Farmers eagerly await the monsoon as it brings water for their crops.
- کشاورزان مشتاقانه منتظر موسم باران هستند زیرا برای محصولاتشان آب به ارمغان می‌آورد.
- Tourists are advised to avoid traveling to certain hot Asian countries during the monsoon.
- به گردشگران توصیه می‌شود از سفر به برخی از کشورهای گرم آسیایی در فصل مونسون خودداری کنند.
noun countable
آب و هوا باد موسمی، مونسون، مانسون
- Monsoon is a seasonal prevailing wind.
- مونسون یک باد غالب فصلی است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد monsoon

  1. noun A violent disturbance of the elements
    Synonyms: typhoon, hurricane, tempest

ارجاع به لغت monsoon

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «monsoon» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/monsoon

لغات نزدیک monsoon

پیشنهاد بهبود معانی