امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Mop

mɑːp mɒp
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    mopped
  • شکل سوم:

    mopped
  • سوم‌شخص مفرد:

    mops
  • وجه وصفی حال:

    mopping
  • شکل جمع:

    mops

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun
(ابزار) زمین‌شوی، چوبی که کهنه یا پشم بر سر آن می‌پیچند و مانند جارو به‌کار می‌برند

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- Pouya mopped the mosaics every other day.
- پویا یک روز در میان موزاییک‌ها را زمین شوی می‌کشید.
verb - transitive
با زمین شوی شستن یا پاک کردن
noun
هر چیز همانند زمین شوی: سرپرمو، موی ژولیده
- his hair was a disorderly yellow mop.
- موی سرش همچون زمین‌شوی ژولیده و زردرنگ بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mop

  1. noun tangle of material, often used to
    Synonyms: absorb liquid duster, sponge, squeegee, swab, sweeper, towel
  2. noun thick mass of hair
    Synonyms: mane, shock, tangle, thatch, tresses
  3. verb clean by using water and cloth
    Synonyms: dab, dust, pat, polish, rub, soak up, sponge, squeegee, swab, towel off, wash, wipe

Phrasal verbs

  • mop up

    کاملا مصرف کردن، تمام کردن

    شکست دادن

    (ارتش) پاکسازی بقایای نیروهای شکست‌خورده‌ی دشمن

    کاری را به پایان رساندن

Idioms

ارجاع به لغت mop

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mop» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mop

لغات نزدیک mop

پیشنهاد بهبود معانی