امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Mostly

ˈmoʊstli ˈməʊstli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb B1
بیشتر، اساسا، غالبا، عمدتا، اکثرا، اغلب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- I mostly prefer to stay home on weekends.
- آخر هفته‌ها بیشتر ترجیح می‌دهم در خانه بمانم.
- The students in the class were mostly well-behaved.
- دانش‌آموزان در کلاس غالبا خوش‌رفتار بودند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mostly

  1. adverb generally, mainly
    Synonyms:
    above all almost entirely as a rule chiefly customarily essentially for the most part frequently in many instances largely many times most often often on the whole overall particularly predominantly primarily principally regularly usually

ارجاع به لغت mostly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mostly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mostly

لغات نزدیک mostly

پیشنهاد بهبود معانی