امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Mother

ˈmʌðər ˈmʌðə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    mothered
  • شکل سوم:

    mothered
  • سوم‌شخص مفرد:

    mothers
  • وجه وصفی حال:

    mothering
  • شکل جمع:

    mothers

توضیحات

شکل عامیانه‌ی این لغت: Mom

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive countable A1
مادری کردن، پروردن، مادر، ننه، والده، مام، سرچشمه، اصل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- My mother was a real homemaker.
- مادرم واقعاً کدبانو بود.
- Nature is a kind mother to all.
- طبیعت، مادر مهربان همه است.
- Nile river is the mother of Egypt's civilization.
- رود نیل سرچشمه‌ی تمدن مصر است.
- A free press is the mother of our liberties.
- رسانه‌های آزاد منشأ آزادی‌های ما هستند.
- Give me your hand, mother and I'll help you cross the street.
- مادر دستت را بده تا از خیابان ردت کنم.
- mother love
- عشق مادر (انه)
- mother tongue
- زبان مادری
- mother church
- کلیسای مادر (کلیسای اصلی)
- mother stream
- جویبار اصلی
- mother of corruption
- ام‌الفساد
- She mothered five children.
- او پنج فرزند به دنیا آورد.
- War mothered famine and ruin.
- جنگ موجد قحطی و خرابی شد.
- She mothered the orphans as if they were her own.
- او آنچنان برای یتیمان مادری کرد که گویی فرزندان خودش بودند.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mother

  1. noun female person who has borne children
    Synonyms:
    ancestor child-bearer creator forebearer mom mommy origin parent predecessor procreator progenitor source
    Antonyms:
    father
  1. noun founder, inventor
    Synonyms:
    administrator architect author builder creator dean elder encourager generator initiator introducer leader maker matriarch motor mover organizer originator patriarch patron prime mover promoter promulgator publisher sire sponsor supporter

لغات هم‌خانواده mother

  • verb - transitive
    mother

ارجاع به لغت mother

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mother» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mother

لغات نزدیک mother

پیشنهاد بهبود معانی