با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Mountainous

ˈmaʊntnəs ˈmaʊntɪnəs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more mountainous
  • صفت عالی:

    most mountainous

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
کوهستانی (سرزمین و غیره)
- Afghanistan is a mountainous country.
- افغانستان کشوری کوهستانی است.
- The scenic views along the mountainous road were breathtaking.
- مناظر دیدنی کنار جاده‌ی کوهستانی خیره‌کننده بودند.
adjective
کوه‌پیکر، عظیم، غول‌آسا
- Rustam's mountainous build
- هیکل کوه‌پیکر رستم
- That country's mountainous debts will handicap its future generations.
- بدهی‌های غول‌آسای آن کشور نسل‌های آینده را دچار مشکل خواهد کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mountainous

  1. adjective hilly; large
    Synonyms: alpine, big, colossal, gigantic, highland, huge, mammoth, tall, towering

ارجاع به لغت mountainous

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mountainous» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mountainous

لغات نزدیک mountainous

پیشنهاد بهبود معانی