با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Mousing

American: ˈmaʊsɪŋ British: ˈmaʊsɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    moused
  • شکل سوم:

    moused
  • سوم شخص مفرد:

    mouses

معنی

noun
کنجکاو، پوینده، پویا، در تکاپو، موش‌گیری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mousing

  1. verb To go stealthily or furtively
    Synonyms: sneaking, pussyfooting, skulking, stealing, snaking, slipping, sliding, creeping, prowling, lurking, gliding

ارجاع به لغت mousing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mousing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mousing

لغات نزدیک mousing

پیشنهاد بهبود معانی