با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Muffle

ˈmʌfl ˈmʌfl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    muffled
  • شکل سوم:

    muffled
  • سوم شخص مفرد:

    muffles
  • وجه وصفی حال:

    muffling

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive
چیزی که صدا را از بین ببرد، صدا خفه‌کن، پیچیدن، دم دهان کسی را گرفتن، چشم بستن، خاموش کردن، ساکت کردن
- The weather was cold and we were all muffled up in scarves.
- هوا سرد بود و ما همه شال گردن پیچیده بودیم.
- Dark, heavy curtains muffled the windows.
- پرده‌های تیره‌رنگ و سنگین پنجره‌ها را پوشانده بود.
- The heavy curtains muffle the sound of the street.
- پرده‌های سنگین صداهای خیابان را خفه می‌کند.
- We must muffle all these gossips.
- ما بایستی همه‌ی این شایعات را خفه کنیم.
- Those arrests were designed to muffle all criticism.
- آن بازداشت‌ها برای خاموش‌کردن هرگونه انتقاد بود.
- The muffle of thunder coming from the other side of the hill.
- صدای خفه‌ی رعد که از آن سوی تپه به گوش می‌رسید.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد muffle

  1. verb suppress, make quiet
    Synonyms: conceal, cover, cushion, dampen, deaden, decrease, drown, dull, envelop, gag, hide, hush, mellow, mute, muzzle, put the lid on, quieten, shut down, silence, sit down on, smother, soften, soft-pedal, squelch, stifle, subdue, tone down, wrap
    Antonyms: blab, let loose, tell

ارجاع به لغت muffle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «muffle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/muffle

لغات نزدیک muffle

پیشنهاد بهبود معانی