با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Mule

mjuːl mjuːl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    mules

معنی‌ها و نمونه‌جمله

noun
قاطر، استر
noun
(مجازی، محاوره) آدم یک‌دنده، آدم لجباز
- (as) obstinate/stubborn as a mule
- خیلی کله‌شق، خیلی یک‌دنده، کله‌خر، بی‌مخ، مثل قاطر
noun
دمپایی، سرپایی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mule

  1. noun The hybrid offspring of a donkey and a horse; esp., the offspring of a jackass and a mare: mules are nearly always sterile
    Synonyms: donkey, burro, hinny, jackass, ass, crossbreed, jenny, scuff, hinney, army mule, hybrid, Missouri mule, jack, slipper, spinner

ارجاع به لغت mule

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mule» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mule

لغات نزدیک mule

پیشنهاد بهبود معانی