با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Multiplication

ˌmʌltɪplɪˈkeɪʃn ˌmʌltɪplɪˈkeɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    multiplications

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
بس‌شماری، ضرب، افزایش، تکثیر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- to prevent a beetle's multiplication
- از زاد و ولد سوسک جلوگیری کردن
- the multiplication of city crimes
- ازدیاد جنایات شهری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد multiplication

  1. noun The act of increasing or rising
    Synonyms: increase, amplification, augmentation, duplication, reproduction, addition, aggrandizement, augment, repetition, compounding, boost, recurrence, buildup, enlargement, escalation, growth, manifolding, hike, times, reduplication, generation, making more, jump, proliferation, reduplification, raise, reproducing, rise, repeating, swell, augmenting, upsurge, upswing, upturn, propagation
    Antonyms: reduction, subtraction, decrease
  2. noun The result or product of building up
    Synonyms: accretion, buildup, development, enlargement, proliferation
  3. noun The process by which an organism produces others of its kind
    Synonyms: reproduction, breeding, procreation, proliferation, propagation, spawning, increase

ارجاع به لغت multiplication

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «multiplication» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/multiplication

لغات نزدیک multiplication

پیشنهاد بهبود معانی