امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Muzzy

ˈmʌzi ˈmʌzi ˈmʌzi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
گرفته، گیج

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد muzzy

  1. adjective Confused and vague; used especially of thinking
    Synonyms:
    bleary addled befuddled blurred muddled blurry woolly foggy wooly fuzzy woolly-headed wooly-minded hazy

ارجاع به لغت muzzy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «muzzy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/muzzy

لغات نزدیک muzzy

پیشنهاد بهبود معانی