امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Myriad

ˈmɪriəd ˈmɪriəd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective
ده‌هزار، هزارها، بی‌شمار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The city was beset by myriads of problems.
- شهر دچار مسائل عدیده‌ای بود.
- myriads of mathematical possibilities
- هزاران امکان (احتمال) ریاضی
- Myriads of onlookers had gathered in the square.
- هزاران نفر تماشاچی در میدان گرد آمده بودند.
- The consequences of that victory were myriad.
- پیامدهای آن پیروزی بسیار زیاد بودند.
- God created a myriad of alchemies...
- صد هزاران کیمیا حق آفرید...
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد myriad

  1. adjective innumerable
    Synonyms: countless, endless, gobs, heaping, immeasurable, incalculable, infinite, multiple, multitudinous, no end of, numberless, thousand-and-one, uncounted, untold, variable
    Antonyms: calculable, limited, measurable
  2. noun a lot
    Synonyms: army, flood, heap, horde, host, loads, mint, mountain, multitude, oodles, scores, slew, stacks, swarm, thousands
    Antonyms: little

ارجاع به لغت myriad

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «myriad» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/myriad

لغات نزدیک myriad

پیشنهاد بهبود معانی