امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Nauseous

-ˈnɒːziəs / / -ʃəs ˈnɔːziəs / / -siəs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
تهوع، بد، ناخوش‌احوالی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- i feel nauseous.
- حالت تهوع دارم.
- I ate some spoiled food and now I feel nauseous.
- مقداری غذای فاسد خوردم و الان دچار تهوع شدم.
- She was nauseous during the voyage.
- در سفر دریایی دچار ناخوش‌احوالی شد.
adjective formal
انگلیسی بریتانیایی تهوع‌آور، مشمئزکننده، استفراغ‌آور
- The smell of rotten eggs is nauseous.
- بوی تخم‌مرغ گندیده تهوع‌آور است.
- The pungent odor from the garbage was really nauseous.
- بوی تند زباله‌ها واقعاً تهوع‌آور بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد nauseous

  1. adjective disgusting
    Synonyms:
    abhorrent brackish detestable distasteful ill loathsome nauseated nauseating offensive queasy repugnant repulsive revolting rocky seasick sick sick as dog sickening squeamish
    Antonyms:
    nice pleasing soothing

ارجاع به لغت nauseous

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «nauseous» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/nauseous

لغات نزدیک nauseous

پیشنهاد بهبود معانی