گذشتهی ساده:
needledشکل سوم:
needledسومشخص مفرد:
needlesوجه وصفی حال:
needlingشکل جمع:
needlesتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
سوزندوزی، کارهای بافتنی، گلدوزی
(عامیانه) هو کردن، اذیت کردن، سیخونک زدن
(عامیانه) معتاد به مواد مخدر
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «needle» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/needle