امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Needle

ˈniːdl ˈniːdl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    needled
  • شکل سوم:

    needled
  • سوم‌شخص مفرد:

    needles
  • وجه وصفی حال:

    needling
  • شکل جمع:

    needles

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
سوزن، سوزن سرنگ و گرامافون و غیره

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- the eye of a needle
- سوراخ سوزن
- to thread a needle
- سوزن را نخ کردن
- a needle for surgical sutures
- سوزن بخیه‌زنی در جراحی
- a sewing machine needle
- سوزن ماشین خیاطی
verb - transitive countable
دوختن
- garments that are needled by hand
- لباس‌هایی که با دست دوخته می‌شوند
verb - transitive countable
با سوزن تزریق کردن
- needling a blister until it bursts
- سوزن‌ زدن به تاول تا اینکه سر باز کند
- to needle beer
- به آبجو الکل اضافی زدن
verb - transitive countable
طعنه زدن، اذیت کردن
- Other kids needled him about being fat.
- بچه‌های دیگر به‌دلیل چاق‌بودنش او را دست می‌انداختند.
verb - intransitive countable
سوزن دوزی کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد needle

  1. verb tease, annoy
    Synonyms:
    aggravate badger bait bedevil bother examine gnaw goad harass hector irk irritate nag nettle pester plague prick prod provoke question quiz ride rile ruffle spur sting taunt tweak worry
    Antonyms:
    praise

Collocations

  • needlecraft

    سوزن‌دوزی، کارهای بافتنی، گل‌دوزی

Idioms

  • on the needle

    (عامیانه) معتاد به مواد مخدر

ارجاع به لغت needle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «needle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/needle

لغات نزدیک needle

پیشنهاد بهبود معانی