امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Nigh

naɪ naɪ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective adverb preposition
ادبی قدیمی نزدیک، نزدیک به

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Everyone wanted to be next and nigh to her.
- همه می‌خواستند نزدیک و در کنار او باشند.
- My end draws nigh.
- پایان من دارد نزدیک می‌شود.
adverb
ادبی قدیمی تقریباً، حدوداً
- The team was losing by a large margin, and their chances of winning were nigh impossible.
- این تیم با اختلاف زیادی در حال باخت بود و احتمال پیروزی آن‌ها تقریباً غیرممکن بود.
- I served them for nigh on thirty years.
- حدوداً سی سال برای آن‌ها کار کردم.
verb - intransitive verb - transitive
قدیمی نزدیک شدن
- The car nighed the intersection.
- ماشین به تقاطع نزدیک شد.
- The dog nighed its owner.
- سگ به صاحبش نزدیک شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد nigh

  1. adverb To a point near in time, space, or relation
    Synonyms:
    near close closely hard nearby
  1. adjective Not far from another in space, time, or relation
    Synonyms:
    near close adjacent approaching about contiguous immediate almost imminent beside nearby close at hand proximate nearly neighboring practically
    Antonyms:
    far
  1. adverb (of actions or states) slightly short of or not quite accomplished; all but
    Synonyms:
    about almost most nearly near virtually well-nigh

ارجاع به لغت nigh

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «nigh» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/nigh

لغات نزدیک nigh

پیشنهاد بهبود معانی