معنی no object به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

idiom

مهم نبودن، بی‌اهمیت، اهمیت ندارد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- If money were no object, I would travel.

- اگر پول مهم نبود، سفر می‌کردم.

- In the pursuit of knowledge, age should be no object.

- در طلب علم، سن نباید مهم باشد.

- When it comes to my dreams, money is no object—I will do whatever it takes to achieve them.

- وقتی حرف از رؤیاهایم وسط باشد، پول اهمیت ندارد. من برای رسیدن به آن‌ها، هر کاری که لازم باشد انجام خواهم داد.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت no object

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «no object» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/no-object

لغات نزدیک no object

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند