گذشتهی ساده:
noddedشکل سوم:
noddedسومشخص مفرد:
nodsوجه وصفی حال:
noddingشکل جمع:
nodsتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
چرت زدن، به خواب فرو رفتن
(عامیانه) از حال رفتن (در اثر استعمال مواد مخدر)، بیهوش شدن
a nod is as good as a wink (to a blind horse)
عاقل را اشارهای بس است، اشاره نیاز به توضیح ندارد
have a nodding acquaintance with someone (or something)
با کسی (یا چیزی) از دور آشنایی داشتن، کمی شناختن
حتی هومر (نویسندهی بزرگ یونانی) هم گاهی دچار لغزش شده، همهکس جایزالخطا است
(انگلیس - عامیانه) 1- با توافق رسمی و بدون جروبحث، (به تصویت رسیده) با سرتکان دادن حضار 2- نسیه، پسادست، (خرید)قسطی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «nod» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/nod