با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Nourishing

ˈnɜːrɪʃɪŋ ˈnʌrɪʃɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
مغذی، مقوی
- The plant-based meal was not only delicious but also incredibly nourishing.
- این غذای گیاهی نه تنها خوشمزه بلکه بسیار مغذی بود.
- I had a wholesome and nourishing meal after a long day of work.
- بعد از یک روز کاری طولانی، یک وعده غذایی سالم و مقوی خوردم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد nourishing

  1. adjective healthful
    Synonyms: alimentative, beneficial, health-giving, healthy, nutrient, nutrimental, nutritious, nutritive, wholesome
    Antonyms: bad, unhealthy, unwholesome

ارجاع به لغت nourishing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «nourishing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/nourishing

لغات نزدیک nourishing

پیشنهاد بهبود معانی