امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Nuts

nʌts nʌts
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    nutted
  • شکل سوم:

    nutted
  • وجه وصفی حال:

    nutting
  • صفت تفضیلی:

    more nuts
  • صفت عالی:

    most nuts

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun plural
کالبدشناسی ناپسند خایه، تخم link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کالبدشناسی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- After the mishap, he felt like he had lost his nuts in the game.
- بعداز این اتفاق ناگوار، او احساس می‌کرد که در این بازی خایه‌هایش را از دست داده است.
- He couldn't believe how much pain he felt after getting hit in the nuts.
- باورش نمی‌شد ضربه خوردن به تخم چقدر درد دارد.
adjective informal
دیوانه، خل، خل‌وضع، اسکل، مجنون، شیفته، مفتون
- He is nuts.
- او خل‌وضع است.
- They're a nuts couple, always coming up with the wildest schemes.
- آن‌ها زوجی دیوانه هستند که همیشه وحشیانه‌ترین برنامه‌ها را انجام می‌دهند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد nuts

  1. adjective mentally deranged
    Synonyms:
    absurd batty bedlamite cracked crazy daffy daft demented eccentric enthusiastic foolish gung ho harebrained insane irrational keen kooky loony lunatic mad out of one’s mind ridiculous touched unusual wacky warm zealous
    Antonyms:
    balanced calm sane well

Idioms

  • be nuts about (something)

    (عامیانه) دیوانه‌ی چیزی بودن، شیدا بودن، عاشق (کسی یا چیزی) بودن

  • nuts and bolts

    حقایق عملی، داده‌های واقعی، کارها و اصول اولیه، عوامل اساسی

ارجاع به لغت nuts

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «nuts» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/nuts

لغات نزدیک nuts

پیشنهاد بهبود معانی