امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Obliterate

əˈblɪtəreɪt əˈblɪtəreɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    obliterated
  • شکل سوم:

    obliterated
  • سوم‌شخص مفرد:

    obliterates
  • وجه وصفی حال:

    obliterating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

ستردن، محو کردن، زدودن، پاک کردن، معدوم کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- His name was obliterated from the pages of history.
- نام او از صفحه تاریخ محو شد.
- The entire village was obliterated by the storm.
- طوفان سر تا سر دهکده را ویران کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد obliterate

  1. verb destroy
    Synonyms:
    annihilate ax black out blot out blue pencil bog cancel cover cut defeat delete do in efface eliminate eradicate erase expunge exterminate extirpate finish finish off kill knock off knock out KO level liquidate mark out nix obscure off ravage root out rub off rub out scratch scrub shoot down sink smash squash take apart take out torpedo total trash wash out waste wipe off face of earth wipe out X-out zap
    Antonyms:
    build construct create

ارجاع به لغت obliterate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «obliterate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/obliterate

لغات نزدیک obliterate

پیشنهاد بهبود معانی