امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Obsessed

əbˈsest əbˈsest
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
شیفته، دلباخته، عاشق، غرق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- Gatsby the obsessed lover
- گتسبی عاشق دلباخته
- Why are people so obsessed with money?
- چرا مردم انقدر عاشق پول‌اند؟
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد obsessed

  1. adjective consumed, driven about belief, desire
    Synonyms:
    bedeviled beset bewitched captivated controlled dogged dominated eat sleep and breathe engrossed fiendish fixated gripped harassed haunted have on the brain held hooked hung up on immersed in infatuated into overpowered plagued possessed preoccupied prepossessed really into seized taken over tied up tormented troubled turned on up to here in wound up with wrapped up in
    Antonyms:
    indifferent unconcerned

ارجاع به لغت obsessed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «obsessed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/obsessed

لغات نزدیک obsessed

پیشنهاد بهبود معانی