امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Obstinacy

ˈɑːbstənəsi ˈɒbstɪnəsi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
خیره‌سری، سرسختی، لجاجت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Obstinacy prevented her from apologizing.
- از روی لجبازی از معذرت‌خواهی خودداری کرد.
- the obstinacy of tuberculosis
- دیردرمانی مرض سل
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد obstinacy

  1. noun The quality or state of being stubbornly unyielding
    Synonyms: bullheadedness, doggedness, hardheadedness, mulishness, obstinateness, pertinaciousness, pertinacity, perverseness, perversity, pigheadedness, tenaciousness, tenacity, willfulness, unsuggestibility
  2. noun The quality or condition of being unruly
    Synonyms: stubbornness, obstinance, disorderliness, fractiousness, indocility, intractability, intractableness, obstinateness, tenacity, obstreperousness, recalcitrance, recalcitrancy, refractoriness, uncontrollability, uncontrollableness, ungovernableness, bullheadedness, unmanageability, reluctance, unruliness, untowardness, wildness, pigheadedness, self-will, mulishness

ارجاع به لغت obstinacy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «obstinacy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/obstinacy

لغات نزدیک obstinacy

پیشنهاد بهبود معانی