امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Obstruction

əbˈstrʌkʃn əbˈstrʌkʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    obstructions

معنی و نمونه‌جمله‌ها

انسداد، منع، جلوگیری، گرفتگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- the obstruction of veins
- گرفتگی رگ‌ها
- the removal of obstructions in our path
- برداشتن موانع از سر راه ما
- The obstructions caused by government interferences.
- موانعی که مداخلات دولت به وجود آورده است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد obstruction

  1. noun obstacle, impediment
    Synonyms:
    bar barricade barrier block blockage blocking booby trap check checkmate circumvention difficulty gridlock hamper hindrance hurdle interference jam lock monkey wrench mountain restraint roadblock snag stop stoppage stumbling block trammel trouble wall
    Antonyms:
    aid assistance boost help promotion support

ارجاع به لغت obstruction

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «obstruction» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/obstruction

لغات نزدیک obstruction

پیشنهاد بهبود معانی