امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Obtain

əbˈteɪn əbˈteɪn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    obtained
  • شکل سوم:

    obtained
  • سوم‌شخص مفرد:

    obtains
  • وجه وصفی حال:

    obtaining

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B2
به‌دست آوردن، گیر آوردن، کسب کردن، فراهم آوردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- You must first obtain the necessary information.
- شما باید اول اطلاعات لازم را به دست آورید.
- I could not obtain a copy of her book.
- نتوانستم نسخه‌ای از کتاب او را گیر بیاورم.
- Friendship is not obtainable through money.
- دوستی از راه پول بدست نمی‌آید.
verb - intransitive
وجود داشتن (شرایط و غیره)، حکم فرما بودن، فراهم بودن
- Those conditions no longer obtain.
- آن شرایط دیگر وجود ندارد.
- The custom still obtains of going to the seaside in summer.
- رسم رفتن به دریاکنار در تابستان هنوز پابرجا است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد obtain

  1. verb get, acquire
    Synonyms:
    access accomplish achieve annex attain beg borrow or steal capture chalk up collect come by compass cop corral drum up earn effect fetch gain gather get at get hold of get one’s hands on glean gobble up grab have hoard inherit invade lay up make use of nab occupy pick up pocket procure purchase reach realize reap receive recover retrieve salvage save score scrape together scrape up secure seize snag take wangle win
    Antonyms:
    forfeit forsake lose sacrifice

لغات هم‌خانواده obtain

  • verb - transitive
    obtain

ارجاع به لغت obtain

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «obtain» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/obtain

لغات نزدیک obtain

پیشنهاد بهبود معانی