با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Off-white

ˌɑːf ˈwaɪt ˌɒf ˈwaɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective noun uncountable
سفید مایل به زرد، سفید مایل به خاکستری
- She wore an elegant off-white dress to the wedding.
- او در مراسم عروسی لباس سفید مایل به زرد فاخر پوشیده بود.
- his off-white sneakers
- کفش ورزشی سفید مایل به خاکستری‌‌اش
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد off-white

  1. noun A shade of white the color of bleached bones
    Synonyms: bone, ivory, pearl
  2. adjective Of something having a color tending toward white
    Synonyms: whitish

ارجاع به لغت off-white

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «off-white» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/off-white

لغات نزدیک off-white

پیشنهاد بهبود معانی